وقتی کسی رفت،وقتی غروب جمعه مهمانها را تا سر کوچه بدرقه کردیو برگشتی به خالی خانه،وقتی دلبرت که نغمه مستانهتان زمانی با هم بود؛به بهانهای،عیبی،علتی رفت و تنها ماندی با آن خاطرههای لعنتی،وقتی مالت را باختی،وقتی ضرر کردی زیاد،وقتی دلبر جوری برفت که دلشدگان را هم خبر نکرد،وقتی مزد تلاشت را نگرفتی،وقتی به قدر پولت آش نخوردی،وقتی به گناه آهنگر بلخی گردن توی مسکین را زدند،وقتی جای خالی آدمها و درختها و خانهها روحت را زیر دندانهایش جوید،وقتی تک افتادی و راه سفرت بستندیا هرچیز دیگر که چسبید بیخ گلویت و فریاد نشد و بغض نشد و نبارید،به خاطر خدا گریه کن...توی بالشت جیغ بزن...غمبرک بزن...اشکال ندارد یکدفعه اشکت بریزد توی بشقاب دمپختک،اشکال ندارد لاغر شوی یا زیر چشمهات گود بیفتد،اشکال ندارد بیخواب بشوی و حوصله خودت را هم نداشته باشی،اشکال ندارد یک چیزی را پرت کنی و بشکنی،حتی موهایت را از ته بزنی،حتی پشت دستت خالکوبی کنی که غلط کردم غلط کردم...هیچکدام اشکال ندارد...تو باید
سوگواری کنی...باید بگذاری غمت خالی شود...باید خشمت را بریزی...باید خلاص شوی از درد...با هر راهی که خودت بلدی...به دکتر گفتم فلانی گفته غم بزرگ را به کار بزرگ تبدیل کن...دکتر خندید و گفت این مرام ما ایرانیهاست؛که به خودمان مجال برخاستن از غم نمیدهیم...به خودمان رحم نمیکنیم و دقیقا با همان دستی که استخوان لای زخمش هست، جهد میکنیم دوتا هندوانه برداریم...کسی از شما انتظار ندارد همیشه لبخند بزنید...همیشه فول انرژی باشید...کارها را بهسامان کنید،برقصید به سلامتتان بها بدهید،زیبا باشید...خوشحالی همیشه یک انتخاب نیست...به زور تلقین نمیشود انرژی مثبت گرفت،لازم نیست هر روز روی در یخچال بچسبانید این نیز بگذرد،لازم نی دلتنگی های شاه احساسات...
ما را در سایت دلتنگی های شاه احساسات دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 4gharibe64smsa بازدید : 85 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 12:48